نقدی بر خانه موسیقی

اصلا از همان روزهای اول تاسیس خانه موسیقی که من در سه دوره پی درپی به عنوان یکی از اعضای هیئت مدیره کانون نوازندگان انتخاب شدم در انتظار چنین روزهای پر عظمتی بودیم و زمانی که من خودم در تدوین اساسنامه نوازندگان و برنامه ریزی برای شکل گرفتن و مورد اقبال عموم واقع شدن در جلسه ها صحبت می کردم ، آرزوی این را داشتم که روزی خانه موسیقی به جائی از استحکام و تاثیر گذاری برسد که بتواند در بود و نبود و کیفیت آثار موسیقی تولید شده اظهار نظر کند و با تایید یا عدم تایید خود اوضاع موسیقی را سر و سامان دهد و اولین بار اصلا این طرح را خود بنده مطرح کردم و امروز می بینیم حاصل آن تلاش ها به نتیجه ای درخشان و بی عیب رسیده است و آنهائیکه شاهد برگزاری برنامه سه منظوره روز یکشنبه دوم اردیبهشت ماه جلالی بودند تصدیق خواهند فرمود که انصافا اگر یک موکت یا حصیر قرمز رنگی در کف راهرو وسالن جدیدالتعمیر خانه موسیقی انداخته شده بود برنامه از فستیوال کن هیچ کم نداشت .

برای اینکه انبوه جمعیت چهل نفری حضار بتوانند از سد ترافیک بگذرند و به برنامه برسند ، مراسم با یک ساعت تاخیر آغاز شد . ابتدا استادانی که قرار بود از آنها تجلیل بشود در ردیف متفاوتی از صندلی ها رو بروی حضار و پای دیوار نشسته بودند که اعضای محترم هیئت مدیره اصلی کم کم به آنها ملحق می شدند و در عین حال گروهی از کاگران فنی خانه بلندگوهای گلادیاتور سالن را نصب می کردند و جهت میدادند و میکرفن گذاری هم میکردند ، تااینکه ناگهان گروه پای دیوار از باب فروتنی هر کدام صندلی خود را چرخاندند و ردیف اول را باز آفرینی فرمودند و پشت به مردم نشستند .

ازدحام اجازه نمیداد که مسئولین برنامه را آغاز کند و از طرفی اجرا کننده ای در حد این جشن قبول برنامه نکرده بود ، در نتیجه معاونت اجرائی جناب مدیر عامل که انصافا تمام زحمات برنامه را عهده دار شده بود ، در نمائی دلنشین از گوشه سالن میکرفن به دست نمایان شد و با بیانات خوش ترکیب و خوش آهنگ خود ریز برنامه چند منظوره خانه موسیقی را اعلام کرد البته با لبخندی بر لب و با اعتقادی راسخ و بی شائبه در اهداف بسیار جدی و صمیمانه این تجلیل ها و حمایت ها .

با تشویقهای خیل مدعوین اینترنتی که خبر این تجلیل دو روز قبل  در سایت خانه موسیقی ملاحظه کرده بودند و مشتاق و بی شکیب در برنامه حاضر شده بودند ، و با دعوت بداهه معاونت ، جناب مدیر عامل خانه میکرفن را در دست گرفتند و با چهره ای بسیار شاداب و مصمم که  حکایت از زمامداری سکان کشتی پر تلاطم موسیقی را میکرد ، سخن را آغاز کرد و از صمیمیت بیش از حد گردانندگان خانه با مورد تجلیل واقع شده ها صحبت کرد که “حتی به خاطر رعایت حال مدعوین و ورشکستگان به تجلیل از چیدن میز در هوای گرم حیاط خانه جلوگیری کردیم ” در تمام این احوال دوربین های خبر نگاران مخصوصا یکی از آنها که دوربین سی و پنج میلی متری بر روی شانه داشت و خودش در رده سنی تجلیلی ها به نظر می رسید ، یسیار با اشتیاق و گوئی دارد تصویری از صبا و برومند و بیگجه خانی  صید می کند در نقاط مناسب سالن قرار می گرفت و گاهی هم از فرصت کوتاه خالی شدن جای آقای پیرنیاکان استفاده می کرد و در صندلی ایشان جلوس می کرد که فورا با یک نگاه پر معنی آقای پیر نیاکان موضع خود را عوض می کرد . خب درهمه جای دنیا خبرنگاران هنری برای این گونه برنامه های پر شکوه سرودست می شکنند و این طبیعی است .

دو منظور از سه منظور به خوبی خوشی و در فریادهای پر شور و شوق حضار و ردو بدل شدن جوایز نفیس و اهدا هدایای گران قیمت به متجللین گذشت و نوبت به منظور سوم رسید . در اینجا و در میان مشتاقی زایدالوصف حضار و مخصوصا اعضای محترم هیئت مدیره ، مجری خبر پخش نمونه ای ازموسیقی مورد رو نمائی را داد  . و این موسیقی در ازدحام صمیمی حضار ودر حالیکه هیئت مدیره محترم و کارگزاران دلسوز خانه  در جنب و جوش بودند به گوش می رسید و آنگاه دوباره مجری فوق حرفه ای میکرفن را روشن کرد و با فروتنی وادای احترام بسیا ر و درعین حال با مطایبه قابل توجه ، بنده را احضار فرمود .البته ایشان در معرفی بنده به تمام هنر عریض و طویل بنده هم اشاره کردند ، از جمله به کار با آقای شهرام ناظری ، و من که از این همه لطف و هیجان صحنه و صحنه گردان در پوست نمی گنجیدم خود را به پشت میز خطابه رساندم تا از آن یک دقیقه وقت سخنرانی که هم مجری و هم آقای گنجه ای در سر راه توصیه کرده بودند که بیشتر نشود،استفاده کنم و در باره موسیقی کودک و حاصل چهل سال تلاش و تعلیم و تجربه وقصد و غرضم از نوشتن کتابها و تهیه موسیقی های کودک و انتشار آن و از جمله سپاسگزاری از این برنامه پرعظمت و برگزار کننده ها یش و اگر شد در باره کارل ارف و مکاتب مختلف آموزش موسیقی در اروپا تا سینه به سینه خودمان سخرانی کنم .اما از بس مشعوف این رونمائی پر شوکت و جلال بودم تنها توانستم شعر کدکنی را بخوانم که ” تو نغمه خویش را در بیابان رها کن ،  گوش از کرانتر کرانها این نغمه را می رباید ، باران که بارید هر جویباری ، چندانکه گنجای دارد ، پر می کند ذوق پیمانه اش را و با سرود خوش آبها می سراید . و بلا فاصله اشاره کردم به اینکه اگر چنین باوری هست پس دیگر چرا بر در ارباب بی مروت دنیا و قضیه رونمائی و… که حکایت سعدی را در گلستان  اشاره کردم و داستان آن رونده ای که از بیرون جامع بعلبک سخن سعدی را شنید و نعره ای زد. و ربطش دادم به آقای پورتراب که با شنیدن یک قطعه از این موسیقی در سخنرانی خانه هنرمندان تحت تاثیر قرار گرفت و از خانه موسیقی خواست تا به طریقی این موسیقی را معرفی و حمایت کند . اشاره کوتاهی هم کردم به اینکه چون اهل موسیقی ما در تمام لحظه ها صرفا به این فکر می کنند که از کمترین حرکت ها نام و نان و شهرتی برای خود دست و پاکنند ، فرصت اظهار عقیده یا احتمالا تایید کسی را و کاری را پیدا نمی کنند و حتی اگر به ارزش کار کسی هم آگاه باشند اگر نتوانند چوب لای چرخش بگذارند ،مصلحت را در آن می بینند که سکوت کنند . بعد از این سخنرانی مفصل بنده آقای مصطفی کمال پورتراب که به نظر من رای مستقلی دارد و با کسی در بازی بده و بستان نیست برای بیان مطلب خود در باره موضوع رونمائی در مقابل مردم نشست و سخن گفت بحثی در شیوه های آموزش موسیقی در دنیا و مکتب ارف و بعضی نکات فنی در باره اصول آموزش موسیقی ارف  . (منتشر شده توسط فرهود آذرسینا)و در اینجا تمام فرصت به غنیمت گرفته شده توسط مجری در اختیار جناب استاد رفعتی و نوازنده اش هادی خان منتظری قرار گرفت و مارا باخود برد به داستان پیر چنگی البته به قسمت های اواخر عمر پیر چنگی و توصیف مولوی از او که خلاصه ساز و آواز مارا وادار به عزیمت به خارج از سالن کرد تا بعد از این برنامه های واقعا داغ و محیر العقول به صرف شیرینی و تکدانه متوسل شویم .

Click to rate this post!
[Total: 0 Average: 0]

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *